روزی شاهی در راه خود با یک پیرمرد ژندهپوش روبهرو شد و از او پرسید: "تو کیستی؟" پیرمرد به او گفت: "من کسی هستم که برخلاف تو، از نفس خود رها شدهام و زندگی خود را به دین هدایت کردهام. تو اسیر نفست هستی و او بر تو حکمرانی میکند و هرچه میگوید تو انجام میدهی. اما من نفسم را کنترل کرده و او را به خدمت خود درآوردهام. از این رو، من انسان بهتری از صدها نفرت تو هستم."
پیرمرد ادامه داد که شاه دچار آتش شهوت و شهوات دنیا شده و اینها باعث تضعیف قوت ذهن و جسم او شدهاند. روزی خواهد رسید که مرگ به دنبال شاه و نفس او میآید و او را جدا از نفسش خواهد کرد و در حسرت و رنج خواهند ماند. اما در دوزخ، باز به هم خواهند رسید و خوش نخواهند بود.
متن اولیه
ژنده ای پوشید می شد پیر راه
ناگهان او رابدید آن پادشاه
گفت من به یا تو هان ای ژنده پوش
پیر گفت ای بی خبر تن زن خموش
گرچه ما را خود ستودن راه نیست
کانک او خود را ستود آگاه نیست
لیک چون شد واجبم چون من یکی
به ز چون تو صد هزاران بی شکی
زانک جانت روی دین نشناختست
نفس تو از تو خری برساختست
وانگهی بر تو نشسته ای امیر
تو شده در زیر بار او اسیر
بر سرت افسار کرده روز و شب
تو به امر او فتاده در طلب
هرچ فرماید ترا ای هیچ کس
کام و ناکام آن توانی کرد و بس
لیک چون من سر دین بشناختم
نفس سگ را هم خر خود ساختم
چون خرم شد نفس بنشستم برو
نفس سگ بر تست من هستم برو
چون خر من بر تو می گردد سوار
چون منی بهتر ز چون تو صد هزار
ای گرفته بر سگ نفست خوشی
در تو افکنده ز شهوت آتشی
آب تو آرایش شهوت ببرد
از دلت و ز تن ز جان قوت ببرد
تیرگی دیده و کری گوش
پیری و نقصان عقل و ضعف هوش
این و صد چندین سپاه و لشگرند
سر به سرمیر اجل را چاکرند
روز و شب پیوسته لشگر می رسد
یعنی از پس میر ما در می رسد
چون درآمد از همه سویی سپاه
هم تو بازافتی و هم نفست ز راه
خوش خوشی با نفس سگ در ساختی
عشرتی با او به هم برساختی
پای بست عشرت او آمدی
زیردست قدرت او آمدی
چون درآید گرد تو شاه و حشم
تو جدا افتی ز سگ سگ از تو هم
گر ز هم اینجا جدا خواهید شد
پس به فرقت مبتلا خواهید شد
غم مخور گر با هم اینجا کم رسیم
زانک در دوزخ خوشی با هم رسیم
AI Prompt
Create a DALL-E prompt for a photorealistic image in the style of a Persian miniature that depicts a scene where a king encounters an old man in tattered clothes on the road. The old man explains to the king that he has freed himself from his desires and dedicated his life to faith, while the king remains a prisoner to his own desires. The old man is depicted as wise and serene, while the king is shown as conflicted and burdened. In the background, symbolically portray the consequences of the king's indulgence in worldly pleasures, which weaken his mind and body. Include subtle elements that hint at the inevitability of death and the separation from worldly desires, with a glimpse of the afterlife scene in a traditional Persian style, suggesting the continuation of their encounter in the hereafter.