عطار » اسرارنامه » بخش ششم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
قصه
چنین گفته شده است که زمانی خداوند امانتی سنگین را بر زمین و آسمان عرضه کرد، اما هر دو از پذیرش آن امتناع ورزیدند زیرا بار آن را بسیار سنگین دیدند. تنها انسان بود که پذیرفت تا این بار را به دوش بکشد. اما به انسان هشدار داده شد که شاید نادانی او موجب خطا و اشتباه در اجرای این مسوولیت سنگین شود. اگرچه که این مسوولیت بزرگ است، اگر به درستی انجام شود، رهایی و آگاهی به همراه دارد، وگرنه مشکلات و خطرات بسیاری به دنبال خواهد داشت.
متن اولیه
چنین گفت آن عزیزی بادیانت
که تا حق عرضه دادست این امانت
زمین و آسمان زان در رمیدست
که بار عهده آن سخت دیدست
تو تنها آمدی تا آن کشی تو
از آن ترسم که خط در جان کشی تو
اگر اینست امانت ای همه ننگ
بسی این به کشد ازتو خری لنگ
اگر بی سر شوی این سر بدانی
وگرنه گربه از چند خوانی
AI Prompt
Create a photorealistic image in the style of a Persian miniature painting, depicting the story where God presents a heavy burden to the earth and sky, but both refuse to accept it due to its weight. Only a human accepts the responsibility to bear this burden. The image should capture the moment of this divine offer: the peaceful landscape of the earth, the vastness of the sky above, and a lone, thoughtful human figure standing between them. Incorporate intricate details and vibrant colors typical of Persian miniature art. The scene should convey both the gravity of the responsibility and the potential for enlightenment and challenges that come with it.