تصویر 5621 - خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۴۵
نشانی در گنجور
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۴۵
قصه
در این متن هیچ داستان مشخصی وجود ندارد. تنها توصیفات و عواطف شاعرانه‌ای درباره عشق و ارادت به شخصی وجود دارد و از زبان یک شاعر یا عاشق بیان می‌شود.
متن اولیه
گر سر درآورد سرم آنجا که پای اوست ور سرکشد تنعم من در جفای اوست گر می برد ببندگی و می کشد ببند آنست رای اهل مودت که رای اوست هر چند دورم از رخ او همچو چشم بد پیوسته حرز بازوی جانم دعای اوست هیچم بدست نیست که در پایش افکنم الا سری که پیشکش خاک پای اوست گر مدعای کشته ی شاهد شهادتست دعوی چه حاجتست که شاهد گوای اوست از هر چه بر صحایف عالم مصورست حیرت در آن شمایل حیرت فزای اوست تا دیده دیده است رخ دلربای او دل در بلای دیده و جان در بلای اوست در هر زبان که می شنوم گفتگوی ماست در هر طرف که می شنوم ماجرای اوست خواجو کسی که مالک ملک قناعتست شاه جهان بعالم معنی گدای اوست
AI Prompt
Create a photorealistic image in the style of a Persian miniature painting that captures the essence of poetic emotions and devotion related to love. The image should depict a serene garden setting with intricate details, featuring a poet or lover deeply engrossed in their thoughts. They are surrounded by lush foliage, vibrant flowers, and a gently flowing stream, symbolizing the beauty and tranquility of their emotions. The composition should highlight the delicacy and harmony characteristic of traditional Persian miniatures, using vibrant colors and fine details to evoke a sense of timeless love and devotion.