تصویر 5817 - عراقی » لمعات » لمعۀ هژدهم
نشانی در گنجور
عراقی » لمعات » لمعۀ هژدهم
قصه
عاشقی در ذات و نابودی خود آرام گرفته بود و هنوز چهره معشوق را ندیده بود که صدای "کن" او را از خواب بیدار کرد. این صدا در او شوقی به وجود آورد و از این شوق به وجود آمد. عشق در همه وجود او شور و شوق افکند. این عشق او را به رقص و حرکت درآورد که تا ابد ادامه دارد. عاشق همواره در حالت رقص و حرکت است، حتی اگر به ظاهر ساکن به نظر برسد. همه ذرات عالم در حرکتی دائمی هستند که از او برخاسته‌اند و هر ذره سخنی دارد که تنها معشوق می‌شنود. جنید به شبلی گفت که او اسراری را که در خلوت می‌گفته‌اند، آشکار کرده است، اما شبلی پاسخ داد که او نیست که این سخنان را می‌گوید و شنیده می‌شود، زیرا همه چیز به معشوق بازمی‌گردد و تمام اصوات و بوی خوشی که می‌شنویم از اوست.
متن اولیه
عاشق با بود نابود آرمیده بود و در خلوتخانه شهود آسوده هنوز روی معشوق ندیده که نغمۀ- کن- اورا از خواب عدم برانگیخت از سماع آن نغمه او را وجدی ظاهر گشت از آن وجد وجودی یافت ذوق آن نغمه در سرش افتاد عشق شوری در نهاد ما نهاد مصراع والاذن تعشق قبل العین احیانا عشق مستولی شد سکون ظاهر وباطن را به ترانه ان المحب لمن یهواه زوار روان برقص و حرکت درآورد تا ابدالابدین نه آن نغمه منقضی شود و نه آن رقص منقرض چه مطلوب نامتناهی است اینجا زمزمه عاشق همه این گوید که تا چشم باز کردم نور رخ تو دیدم تا گوش برگشادم آواز تو شنیدم پس عاشق دایم در رقص و حرکت مشغول است اگرچه بصورت ساکن نماید و تری الجبال تحسبها جامدة و هی تمر مر السحاب خود چگونه ساکن تواند بود که هر ذره از ذرات کاینات را محرک اوست چه هر ذره کلمه است و هر کلمه را اسمی و هر اسم را زبانی دیگر است و هر زبانی را قولی دیگر و هر قولی را ازمحب سمعی چون نیک بشنوی قایل و سامع را یکی یابی که السماع طیر یطیر من الحق الی الحق جنیدبا شبلی قدس سرهما عتاب کرد گفت سری که مادرسردابها پنهان می گفتیم تو بر سر منبر آشکارا کردی شبلی گفت انا اقل و انا اسمع و هل فی الدارین غیری مگر چنین می گوید رباعی هر بوی که از مشک و قرنفل شنوی از دولت آن زلف چو سنبل شنوی چون نالۀ بلبل از پی گل شنوی گل گفته بود گرچه ز بلبل شنوی
AI Prompt
Create a photorealistic DALL-E image with Persian miniature style depicting a mystical lover who embodies love and tranquility within themselves. The lover is yet to see their beloved's face but is awakened by the divine sound of "Kun" (Be!). This sound incites a deep yearning within them, springing forth from this yearning into existence. Love engulfs their entire being with passion and joy, bringing them into an eternal dance and movement, even if they appear still. Capture this lover in a state of perpetual dance, surrounded by the cosmic interplay of particles, each in constant motion, speaking a language only the beloved can hear. The image should depict the vibrant movement of all elements in the universe, emanating from the lover, with each particle signifying a divine secret as described to Shibli by Junayd, yet revealing that these words are not spoken by him but are the essence of the beloved. Rich Persian motifs and intricate details should frame this image, reflecting the idea that all sounds and scents ultimately originate from the beloved.