تصویر 7976 - فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۱
نشانی در گنجور
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۱
قصه
گره از زلف خویش گشودی و دلم را به آن بستی، سپس رهایم کردی. در میان بلا سر دادی و گره‌ای محکم برپا کردی. راهی برای خروج از این اندوه نگذاشتی و در غم درها را باز کردی. مرغ زار و شکسته بالی را هدف تیر بلا قراردادی. پرنده قدسی را بال بستی و او را طعمه اژدهای بلا کردی. برای تو بسیار کارها کردم، اما در مقابل به من جفا کردی. در راه تو با جان و دل وفا کردم، اما تو به جای وفا، جفا کردی. از آتش غصه جانم سوخت و خاکم در هوا پراکنده شد. هر بلایی که بود بر سرم آوردی، اما هر چه کردی، برای من نیک و مناسب بود. ای طبیب دلم، آفرین بر تو که تمام دردهایم را درمان کردی.
متن اولیه
گره از زلف خویش وا کردی بر دلم بستی و رها کردی در میان بلاش سر دادی عقده محکمش بپا کردی راه بیرون شدن برو بستی در اندوه و غصه وا کردی مرغ زار شکسته بالی را هدف تیر ابتلا کردی طایر قدس را ببستی بال طعمه اژدر بلا کردی از برای تو من چها کردم تو بپاداش آن جفا کردی در رهت من بجان وفا کردم تو بجای وفا جفا کردی ز آتش غصه سوختی جانم خاکم اندر هوا هبا کردی هر بلایی که بود در عالم بر سر فیض مبتلا کردی هر چه کردی بجای من ای جان نیک بایسته و بجا کردی آفرین باد ای طبیب دلم همه درد مرا دوا کردی
AI Prompt
Create a DALL-E prompt for a photorealistic image inspired by a Persian miniature style, depicting a poetic scene of love and despair. Imagine a scene where a mythical lover unties their hair, symbolizing the bond of love, only to leave the poet's heart entangled in sorrow. Capture the anguish of the poet caught in a storm of emotions, amidst a landscape filled with symbolic imagery — a weeping bird with broken wings as a target of fate's arrow and a celestial bird trapped, its wings bound, facing a dragon of misfortune. The poet surrenders all in devotion but faces betrayal. Show the transformation from despair into a realization that every hardship was a gift, with a celestial figure as the healer of their heart. Incorporate intricate patterns and vibrant colors characteristic of Persian miniatures.