تصویر 10243 - سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۳۸ - رفتن مولانا باز بدمشق
نشانی در گنجور
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۳۸ - رفتن مولانا باز بدمشق
قصه
مولانا پس از گذشت چند سال و در پی عشق، دوباره راهی دمشق شد و با جمعی از مردم به آنجا سفر کرد. در دمشق غوغایی تازه آفرید و این همه شگفتی و عشق‌ورزی او را همه تحسین کردند. مردم با خود می‌گفتند که این چه شور و عشقی است، که تا به حال ندیده و نشنیده‌ایم. مولانا ماه‌ها در دمشق مستقر شد، اما عاشقی چون او هیچ‌گاه از عشق آرام نمی‌گیرد. او روز و شب بی‌وقفه و با شوق به پیمانهٔ عشق لبریز می‌کرد.
متن اولیه
چند سالی نشست و باز ز عشق رفت با جمع خلق سوی دمشق باز از نو فکند صد غوغا جمله گفته زهی عجب سودا مدتی کرد شور های عجب گفته خلقان که چیست این یارب ما چنین عشق و شور نشنیدیم نی چنین شوق در کسی دیدیم ماهها در دمشق ساکن شد عاشقی کی ز عشق ساکن شد روز و شب یکدمش قرار نبود بی قدح خمر عشق می پیمود
AI Prompt
Create a photorealistic image in the style of a Persian miniature, depicting the story of Rumi (مولانا) returning to Damascus after several years in pursuit of love. The scene should capture the vibrant atmosphere of the city, with a gathering of people around Rumi, who is at the center of attention. His presence creates a sense of awe and admiration among the crowd. The image should reflect the blend of traditional Persian art with realistic details, showcasing the colorful and intricate patterns typical of Persian miniature paintings. The expressions of the people should convey the wonder and inspiration sparked by Rumi's passionate and loving spirit. In the background, elements of ancient Damascus should be visible, contributing to the historical and cultural context of the scene.