تصویر 10536 - محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته » حکایت شمارهٔ ۱۰۸
نشانی در گنجور
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته » حکایت شمارهٔ ۱۰۸
قصه
آورده‌اند که شیخی بزرگ در حال رفتن بود که ماری عظیم به سوی او آمد و خود را به پای شیخ مالید و تقرب نشان داد. درویشی که در خدمت شیخ بود از این وضعیت تعجب کرد. شیخ به درویش گفت که این مار به خاطر سلام به ما آمده است. آیا تو نیز می‌خواهی که همچون این مار به تو تقرب نشان داده شود؟ مرد پاسخ داد که بله، می‌خواهم. شیخ گفت که هرگز چنین چیزی برای تو رخ نخواهد داد وقتی که فقط بخواهی.
متن اولیه
آورده اند کی شیخ قدس الله روحه العزیز می رفت ماری عظیم بیامد و خویشتن را در پای شیخ می مالید و بوی تقرب می نمود در خدمت شیخ درویشی حاضر بود ازآن حالت تعجب می کرد شیخ درویش را گفت کی این مار به سلام ما آمده است تو خواهی کی ترا همچنین باشد مرد گفت خواهم شیخ گفت هرگز ترا این نباشد چو می خواهی
AI Prompt
Create a photorealistic image in the style of a Persian miniature, depicting a grand Sheikh on a journey, with a gigantic serpent approaching him. The snake appears docile and rubs itself against the Sheikh's feet as a gesture of reverence. A dervish, accompanying the Sheikh, watches the scene in astonishment. The Sheikh calmly explains to the dervish that the snake has approached them out of respect and inquires whether the dervish wishes for such admiration to be bestowed upon him. The dervish replies affirmatively, but the Sheikh advises that mere desire is not sufficient for such occurrences. The scene is set in a lush, vibrant landscape typical of Persian miniatures, with intricate details and rich colors, conveying a sense of mysticism and spiritual depth.