| نشانی در گنجور | |
| قصه | | دلم ز بس که جفا دیده و وفا کرده، تو را به هیچکسی چون من آشنا کرده است. تو چنان با من که بی‌گناه بودم، گرم عتاب شدی که شرمسار گناه ناکرده‌ام. زمانه از بس که در وصل تو خرسند بودم، به صد هزار فریب مرا از تو جدا کرده است. تنم گداخته، جانم خسته و دلم شکسته است، ببین که این دو روزه جدایی با من چه کرده است. اگر شکایت میلی به غیر کرده، چه غم، همین بس است که آن شوخ یاد ما کرده است. |
|
| متن اولیه | | دلم ز بس که جفا دیده و وفا کرده
ترا به هیچکسی چون من آشنا کرده
شدی چنان به من بی گناه گرم عتاب
که شرمسار شدم از گناه ناکرده
زمانه بس که به وصل تو دید خرسندم
به صد هزار فریب از توام جدا کرده
تنم گداخته جان خسته دل شکسته ببین
که این دو روزه جدایی به من چها کرده
اگر شکایت میلی به غیر کرده چه غم
همین بس است که آن شوخ یاد ما کرده |
|
| AI Prompt | | Create an image depicting a scene in the Persian miniature style, illustrating a heartbroken lover reflecting on their sorrowful experiences. The scene should capture the essence of separation and longing. In a lush Persian garden, the lover sits on a beautifully adorned carpet, surrounded by delicate flowers and detailed foliage. Their expression should convey a mixture of sadness and pensiveness, indicating a heart that has endured betrayal and unfulfilled love. The garden's intricate patterns and vibrant colors should reflect both the beauty and melancholy of the narrative. In the background, mischievous whispers of fantastical creatures suggest the deceit that has separated the lover from their beloved. The overall composition should balance exquisite detail and emotional depth typical of Persian miniatures, with realistic textures and lifelike representations. |
|
|
