تصویر 14510 - صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۱۵- سوره الحجر » ۵- آیات ۵۷ تا ۷۹
نشانی در گنجور
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۱۵- سوره الحجر » ۵- آیات ۵۷ تا ۷۹
قصه
ابراهیم از فرستادگان پرسید که کارشان چیست. آنان پاسخ دادند که برای عذاب قوم لوط، که گناهکار بودند، فرستاده شده‌اند. اما اهل خانه لوط، به جز همسرش، نجات خواهند یافت. وقتی فرستادگان به خانه لوط رسیدند، لوط نگران و ترسان از ناشناس بودن آنان پرسید. فرستادگان گفتند که برای انجام مأموریتی خاص آمده‌اند و به لوط دستور دادند که شب هنگام با خانواده‌اش از شهر خارج شود و به جایی که به آن دستور داده شده، بروند. به او گفتند که هیچ‌کس نباید به پشت سر نگاه کند. اهل شهر نزد لوط آمدند تا از ورود مهمانان تازه‌وارد خبر بگیرند، اما لوط آنان را از تعرض به مهمانانش بازداشت و یادآور آنان کرد که از خداوند پروا کنند. با این حال، آنان بی‌توجه به هشدار لوط، تصمیم گرفتند عمل ناشایستی انجام دهند. به همین خاطر، خداوند قوم لوط را به وسیله صدای مهیبی نابود کرد و شهر آنان را زیر و رو نمود. سنگ‌هایی از گل بر آنان بارید و نشانه‌ای برای اهل ایمان پدیدار شد. سپس به داستان اصحاب اَیْکه اشاره شد که آنان نیز به عذاب الهی گرفتار شدند.
متن اولیه
قٰال فمٰا خطبکم أیها المرسلون ۵۷ قٰالوا إنٰا أرسلنٰا إلیٰ قوم مجرمین ۵۸ إلاٰ آل لوط إنٰا لمنجوهم أجمعین ۵۹ إلا امرأته قدرنٰا إنهٰا لمن الغٰابرین ۶۰ فلمٰا جٰاء آل لوط المرسلون ۶۱ قٰال إنکم قوم منکرون ۶۲ قٰالوا بل جینٰاک بمٰا کٰانوا فیه یمترون ۶۳ و أتینٰاک بالحق و إنٰا لصٰادقون ۶۴ فأسر بأهلک بقطع من اللیل و اتبع أدبٰارهم و لاٰ یلتفت منکم أحد و امضوا حیث تؤمرون ۶۵ و قضینٰا إلیه ذٰلک الأمر أن دٰابر هٰؤلاٰء مقطوع مصبحین ۶۶ و جٰاء أهل المدینة یستبشرون ۶۷ قٰال إن هٰؤلاٰء ضیفی فلاٰ تفضحون ۶۸ و اتقوا اللٰه و لاٰ تخزون ۶۹ قٰالوا أ و لم ننهک عن العٰالمین ۷۰ قٰال هٰؤلاٰء بنٰاتی إن کنتم فٰاعلین ۷۱ لعمرک إنهم لفی سکرتهم یعمهون ۷۲ فأخذتهم الصیحة مشرقین ۷۳ فجعلنٰا عٰالیهٰا سٰافلهٰا و أمطرنٰا علیهم حجٰارة من سجیل ۷۴ إن فی ذٰلک لآیٰات للمتوسمین ۷۵ و إنهٰا لبسبیل مقیم ۷۶ إن فی ذٰلک لآیة للمؤمنین ۷۷ و إن کٰان أصحٰاب الأیکة لظٰالمین ۷۸ فانتقمنٰا منهم و إنهمٰا لبإمٰام مبین ۷۹ گفت پس چیست کارتان ای فرستادگان ۵۷ گفتند بدرستی که ما را فرستادند بسوی گروهی گناهکاران ۵۸ مگر خاندان لوط بدرستی که ما رهاننده ایشانیم همه ۵۹ مگر زنش که تقدیر کردیم که او هر آینه باشد از بازماندگان ۶۰ پس چون آمد آل لوط را فرستادگان ۶۱ گفت بدرستی که شمایید گروه ناشناخته ۶۲ گفتند بلکه آمدیم تو را بآنچه بودند در آن شک می کردند ۶۳ و آورده ایم تو را حق و بدرستی که ما هر آینه راستگویانیم ۶۴ پس بیرون ببر اهلت را در پاره از شب و تابع شو قفاهای ایشان را و نباید التفات کند از شما احدی و بروید جایی که مامور شده اید ۶۵ و گذارش دادیم بسوی او این امر را بدرستی که دنبال اینهاست بریده شده صبح کنندگان ۶۶ و آمدند اهل شهر شادمانی می کردند ۶۷ گفت بدرستی که اینها مهمانان منند پس رسوا مکنید مرا ۶۸ و بترسید از خدا و خوار مسازید مرا ۶۹ گفتند آیا منع نکردیم تو را از جهانیان ۷۰ گفت اینست دختران من اگر هستید کنندگان ۷۱ بجان تو که ایشان هر آینه در مستیشان حیران می زیستند ۷۲ پس گرفتشان فریاد مهلک داخل درروزشدگان ۷۳ پس گردانیدیم زبرش را زیرش و باراندیم بر ایشان سنگها از سنگ گل ۷۴ بدرستی که در این هر آینه آیتهاست مر اهل فراست را ۷۵ و بدرستی که آن هر آینه براه ثابت است ۷۶ بدرستی که در آن هر آینه آیتیست مر گروندگان را ۷۷ و اگر چه بودند یارانی که هر آینه ستمکاران ۷۸ پس انتقام کشیدیم از ایشان و بدرستی که آن دو هر آینه در راهی روشنند ۷۹ گفت ابراهیم کبود آنکه او ناامید از بخشش آید نیست رو ناامید از رحمتش گردد کجا غیر گمراهی که دور است از هدا گفت ابراهیم چبود کارتان غیر از این اندر زمین و اسرارتان بر بشارت بود کافی یک ملک کار دیگر هستتان پس بی ز شک گفت بفرستاده اند اندر زمین جمله ما را سوی قوم مجرمین سوی قوم لوط یعنی بر هلاک غیر آل او بدون اشتراک اهل او باشند از ما در امان جز زنش کو باشد از پس ماندگان پس در آن هنگام که ایشان آمدند خانواده لوط را وارد شدند لوط گفتا از شما بیگانگان ترسم از شری به خود زین مردمان گفت نی بیگانه ایم از ما ضرر بر تو ناید آمدیمت تا مگر بر هر آن چیزی که قومت بوده اند بر عناد و فسق و شک آلوده اند راستی آورده ایمت بر وعید که بر ایشان دادی از قهر شدید راستگویانیم ما وز عیب پاک میکنیم این لحظه قومت را هلاک اهل خود را پس ببر بیرون به شب پاره ای چون رفت از شب بی تعب اهل خود را پیش افکن با شتاب وز قفاشان رو تو خود کآمد عذاب از شما می ننگرد یک تن به پس خود روید آنجا که مأمورید بس یا به صفرا یا به سوی مصر و شام کآن زمین را نیست بیمی ز انتقام حکم ما کردیم سویش کاین است کار شد بریده صبح ز اهل این دیار تا به صبح اعنی که بر جا نغنوند در سحر نابود و مستأصل شوند آمدندی سوی خانۀ لوط شاد اهل شهر از بهر آمال و فساد مژده دادندی ز مهمانان به هم گفت لوط آن قوم را با بیم و غم مر مرا باشند مهمان این کسان پس نسا زیدم به رسوایی نشان می بترسید از حق ای قوم ضلال تا نیابم خواری از مهمان به حال می بگفتند از غریبان نهی ما بر تو ننمودیم آیا بارها تا نگردی حامی هر رهگذر چون گذشتی از شروط مستقر گفت باشند این بناتم ای گروه گر کنید آن را که گویم بی ستوه مر شما را پند من باشد صلاح بهترند این دختران بهر نکاح ای محمد ص بر حیات تو قسم که بدند ایشان به سکر دم به دم مستی شهوت بد ایشان را فزون بیهش و حیران چو ارباب جنون صیحه پس بگرفتشان اندر زمین صیحه یعنی بانگ جبریل امین شهرهاشان کرد یکجا سرنگون روشنی روز چون آمد برون پس نمودیم آن همه زیر و زبر هم بباراندیمشان بر سر حجر باشد اندر این نشانها بی شمار بهر ارباب فراست و اعتبار آن بلاد اندر سر راه شماست در عیون رهگذر ی آن برملاست اندر اینکه یاد کردیم از یقین آیتی باشد ز بهر مؤمنین بوده اند اصحاب ایکه ظالمان ما کشیدیم انتقام از آن کسان شرح یوم الظله را اندر عذاب جای خود مذکور سازم در کتاب ایکه و مدین به راه روشن است عابرین بینند و آن بس ابین است
AI Prompt
Create a DALL-E image depicting a photorealistic scene in the style of a Persian miniature, illustrating the story where Ibrahim is told by messengers about their mission to bring punishment upon the people of Lot. The messengers explain that they have been sent to punish the sinful people of Lot, but the family of Lot, except his wife, will be saved. When the messengers arrive at Lot's house, Lot is worried and asks them who they are. The messengers inform him of their special mission and instruct Lot to leave the city at night with his family and go to a designated place, warning him not to look back. The people of the city approach Lot to inquire about his guests, but Lot stops them from harming his guests and advises them to fear God. Despite Lot's warning, they plan to commit an indecent act. Consequently, God destroys the people of Lot with a mighty sound, overturning their city and raining clay stones upon them, leaving a sign for the faithful. The image should also reference the story of the people of Ayka, who faced divine punishment as well.