تصویر 14668 - صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲۹ - خبر بردن خادمه از بر عاشق
نشانی در گنجور
صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲۹ - خبر بردن خادمه از بر عاشق
قصه
خادمه نامه‌ای را از دست جوان گرفت و همچون باد صبا حرکت کرد. او به نزد دلارامی رفت تا پیام عاشق را به او برساند. وقتی دلارام این سخنان را شنید، ناگهان در دلش اثر گذاشت. او با خنده گفت که جوان مشتاق اوست و درد دلش به وسیله لب او درمان خواهد شد. دلارام به خادمه گفت تا به عاشق بگوید شب به سر کوی او بیاید تا به مرادش برسد.
متن اولیه
خادمه این نامه ز دست جوان بستد و چون باد صبا شد روان رفت به نزدیک دلارام او کرد روان عرصه پیغام او این سخنان را چو شنید اومگر در دل او کرد به ناگه اثر خنده زنان گفت که مشتاق ماست درد دلش را لب من چون دواست گو به سر کوی من امشب بیا تا که مراد تو برآید ز ما
AI Prompt
Create a photorealistic image in the style of a Persian miniature, depicting a scene where a maid, with the swiftness of the morning breeze, takes a letter from a young man. She hurries to a beautiful lady named Delaram to deliver the message of love. As Delaram hears the words, she is visibly affected and smiles, acknowledging the young man's affection and hinting that her lips will cure his longing. The maid is instructed to invite the young man to visit Delaram's neighborhood at night, promising him fulfillment of his desires. The scene should capture the elegance and intricate details typical of Persian miniature art, with rich colors and ornate patterns.