تصویر 15193 - ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۷
نشانی در گنجور
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۷
قصه
سرو را دیدم و یاد زیبایی بالای تو افتادم. وقتی از گل یاد کردم، به فکر چهرهٔ تو افتادم. به چمن رفتم و با دیدن لاله، از زیبایی گلزار تو سخن گفتم و داغی به دل لاله گذاشتم. آه و فریاد من از دوری تو به هر جا رسید. اگر تو به داد من نرسی، وای بر من. ای فکر جهان، به دل من نزدیک مشو، زیرا در خلوت یار هستم و درب دل را به روی کسی باز نمی‌کنم. عشق تو مانند آهن‌ربایی قوی است و من همچون کاهی هستم که جذب می‌شود. اگر تو مرا جذب نکنی، باد مرا خواهد برد. عقل می‌گفت که من زیرک‌ترین و شگفت‌انگیزترین پرنده‌ام، اما عشق، او را گرفت و گفت که صیاد ماهری است. ناصر همیشه به یادت تو مشغول است و اگر لطف تو به من برسد، این بزرگ‌ترین شانس من خواهد بود.
متن اولیه
سرو را دیدم و بالای تو آمد یادم ذکر گل کردم و در فکر رخت افتادم در چمن رفتم و با لاله ز گلزار رخت صفتی کردم و داغی به دلش بنهادم آه و فریاد من از هجر به هر جای رسید آه و فریاد اگر تو نرسی فریادم برو ای فکر جهان بر در دل حلقه مزن که در خلوت یار است و به کس نگشادم عشق تو کاهربایی و منم کاه ربا تو اگر می نربایی برباید بادم عفل می گفت که منم مرغ عجایب زیرک عشق بگرفت گلویش که نکو صیادم ناصر از یاد تو هرگز نفسی خالی نیست دولتی باشد اگر لطف تو آرد یادم
AI Prompt
Create a photorealistic image in the style of Persian miniature art depicting a beautifully serene garden scene. In the garden, a tall and elegant cypress tree evokes the memory of a lover's grace. Nearby, vibrant flowers such as roses and tulips bloom, their allure reminiscent of the beloved's face and presence. The scene should include a gentle breeze playing through the trees and flowers, with an air of melancholy and longing. A small, thoughtful figure is depicted in the garden, embodying the quiet solitude and devotion of someone longing for their distant love. The detailed and intricate patterns typical of Persian miniature art should adorn the scene, capturing the essence of love, nature, and longing.